با آهنگ چشمانت می رقصند و با سکون دیدگانت می ایستند، خیره به تو می نگرند؛ گویی منتظر همراهیت می باشند تا بسان همدلی شفیق، با  عکس العملی از سویت، دروازه ی معنا به رویت گشایند و دیدگانت به نور معرفت آشنا کنند؛ همان نور معرفتی که پروردگارش در نخستین سخنش با پیامبر وحی با امر به خواندن، بدو بخشید؛ بخوان ؛ بخوان به نام پروردگارت …
کلام، این عصاره ی آفرینش، این ممیز جوهری، قدمتی دارد به بلندای عمر آدمی و درازای زندگی جمعی، که گاه، از زبان نگاره های به جای مانده از عصر سنگی،پیام آفریده است و گاه، در تلفیقی  اساطیری با نمادهای طبیعت، اسرار خداوندان اسطوره را چون رازی مگوی رازگونه سروده؛ و گاه نیز نقوشی قراردادی، نقش بسته بر الواح گلی و در مسیر تکاملش، کتابت امروزی،  شده است مخرج معنای کلام.
آدینه صبحی از فصل سرما، خرید کتاب، بهانه ی حضورم می شود در نمایشگاه کتابی که در سالن اجتماعات عمومی نیروگاه چندی است برپا شده است. از اتاق کار که  خارج می شوم، انتظار هر چیزی دارم جز هوای مطبوع بهاری در میانه ی موسم  سرد زمستان. هوا دلپذیر است و نه چندان خنک؛ البته چندان نیز دور از ذهن نیست چراکه چند سالی است طبیعت هشیار، رخ برگرفته و آواز تغییر سرداده است. در این صبح زیبا نیز بخشش وار، طبیعت زیبا دست کرم سوی آدمیان گشوده است و گرمای آفتاب و خنکی نسیمش را به مردمان عرضه می کند. به مسیر منتهی به محل نمایشگاه کتاب که می نگرم؛ همکارانم را می بینم به همراه خانواده هایشان که به قصد بازدید از نمایشگاه و خرید کتاب به نیروگاه آمده اند.
پس از سلام و احوال پرسی با تنی چند از بازدیدکنندگان، وارد سالن آمفی تئاتر می شوم. نخستین موضوعی که توجهم را به خود جلب می کند، همراهی سکوت حضار و ترنم موسیقی است که آرام و زیبا و همگن با فضای فرهنگی موجود، گوشم را به نوازش می گیرد. دور تا دور سالن، قسمت میانی و ضلع شمالی آن، میزهایی مملو از کتاب با عناوین مختلف، ردیف به ردیف کنار هم تعبیه شده است در انتظار دیدار اهلش.
از همان جلوی در نمایشگاه که محل عرضه ی کتاب های نفیس شاعران است، بازدیدم را آغاز می کنم. چه آراسته و متین می یابم اندیشه ی شاعران را میان برگ های معطر نشسته در قاب های زیبا. در این میان می اندیشم به رنج سی ساله ی «دهگان توس» که چه رنج ها برد از برای احیای درّ پارسی. می اندیشم به شیرینی سخن خداوند غزل، «حافظ شیرازی» که می جوید شراب عشق را از برای ترک تعلقات؛ می اندیشم به شاعر خوش سخن، «سعدی شیرازی» اختر درخشان ادب پارسی،که آغازین سخنش، خضوع است و شکر بر آستان خداوندی. چه زیبا سروده اند این عالمان شهر ادب.
پس از بازدید کوتاهی از نمایشگاه، گوشه ای می ایستم و تماشاگر این محفل فرهنگی  می شوم. دوستانم را می یابم که هر یک با همراهی همسر و فرزندانشان سعی در ارضای سلیقه فکریشان دارند و غرفه ها نیز با عناوین مختلف، سعی در پاسخ گویی به این نیاز فکری.
نمایشگاه شامل غرفه های «کتاب های نفیس، ادبیات، تاریخ، کودک و نوجوان، رمان، روان شناسی، پزشکی و خانواده، درسی و نرم افزار آموزشی » است. با کمی جستجو و پرسش از مسئول نمایشگاه  در می یابم نزدیک به 1000 عنوان کتاب از گروه های   یاد شده در نمایشگاه عرضه و از سوی تعداد قابل توجهی از کارکنان و خانواده هایشان مورد بازدید قرار گرفته و خریداری شده است.
با بازدیدکنندگان درباره ی میزان کمیت و کیفیت کتاب های عرضه شده به گفت و گو می نشینم؛ از سلیقه شان می پرسم و از این که چه میزان از وقت روزانه شان را به خواندن و مطالعه می گذرانند. همکاری، در پاسخ به پرسشم که «آیا کتاب های موجود، جوابگوی سلیقه ی شما بوده است؟»، با ابراز خشنودی از برپایی این نمایشگاه می گوید: «تعداد عناوین و کتاب های عرضه شده قابل توجه است که با وجود تنوع عناوین، مشکلی در تهیه ی کتاب های مورد نظرم ندارم.»، از همکاری دیگر درباره ی میزان مطالعات  روزانه اش می پرسم. با لبخندی نگاهم می کند و با کمی تاخیر می گوید: «هر روز روزنامه می خوانم.»؛ به خریدش نگاه می اندازم؛ کلیات سعدی، شاهنامه ی فردوسی، چند بسته نرم افزار آموزشی و چند جلد کتاب کودک؛ حاصل خرید این بزرگوار است. به نظر می آید خوراک مطالعاتی اش را فراهم کرده.
بررسی آماری میزان مطالعه در ایران و مقایسه ی آن با دیگر کشورها حاکی از پایین بودن سرانه ی مطالعه در کشورمان است. البته با توجه به تعاریف و عوامل و متغیرهای متعدد قابل اندازه گیری در این حوزه ی تحقیقی، نتایج متفاوتی از میزان مطالعه نه تنها در ایران که در دیگر کشورها نیز به دست آمده است. این تفاوت در نتایج تحقیقات، امری طبیعی است، چرا که متغیرهای مختلفی مانند «میانگین مدت زمان مطالعه یک فرد در یک شبانه روز، تعداد کتاب ها یا صفحات خوانده شده در طول روز، میزان تیراژ کتاب ها، آمار امانت و عضویت  افراد در کتاب خانه ها و … »  برای تعیین میزان سرانه ی مطالعه مورد سنجش قرار می گیرد؛ به طوری که آمار مطالعه در ایران با استفاده از این متغیرها، از 2 تا 75 دقیقه در روز از سوی منابع مختلف گزارش شده است. بررسی میزان سرانه ی مطالعه در کشور آن جا اهمیت می یابد که بدانیم ارتقای فرهنگی و توسعه ی منابع انسانی موجب رشد اقتصادی و سیاسی نیز خواهد شد؛ به معنایی دیگر، رشد و توسعه ی هر کشور به رشد فرهنگی آن کشور وابسته است.
به طور کلی برپایی نمایشگاه هایی این چنین با موضوعات فرهنگی می تواند تاثیرات مثبتی در تحقق این مهم(رشد فرهنگی) داشته باشد. با نگاه به تعداد بازدیدکنندگان و خریداران کتاب، استقبال کارکنان از تمدید زمان نمایشگاه و میزان فروش بالای این محصول فرهنگی، تاثیر مثبت فعالیت هایی این چنین را می توان به خوبی دریافت.
توجهم به در خروجی نمایشگاه جلب می شود. بازدیدکنندگان را می بینم، در صف پرداخت وجه، منتظر نوبت ایستاده اند. متصدی فروش پشت میز نشسته، به تندی مشغول محاسبه است. با خود فکر می کنم اندیشه ی نویسنده چند می ارزد؛ کیلویی، متری، دانه ای، چند؟ چشمانم را که می بندم در خیال خود، حکیم توس، «ابوالقاسم فردوسی» را می بینم در دکانی نشسته، در حالی که چوب حراج به اشعار حماسی اش می زند؛ در صف خرید اشعار، مردی دست دراز کرده و قصه ی رزم رستم و سهراب طلب  می کند، ناگهان «رستم پیل تن» با هیبت پهلوانی اش در حالی که مویه بر فرزند برومندش می کند، ظاهر می شود؛ مردمان در صف انتظار، از ترس پا به فرار می گذارند. از این رویای طنزگونه خنده ام می گیرد. دوستی که در نزدیکم ایستاده با تعجب نگاهم می کند. در پاسخ به تعجب این دوست عزیز می گویم برویم؛ برویم تا گزر گران رستم بر سرمان آوار نشده.« مهرداد رشتاک »